نشریه گاردین بخشی دارد به نام تاپ تن (Top 10) که در آن چهره های سرشناس، ۱۰ کتاب یا موسیقی یا فیلم و یا اندیشهی برتر یا بدتر را در زمینه ای مشخص انتخاب کنند. یکی از این موارد، انتخاب ۱۰ اندیشه ی تاریخ است. سه گزارش گر گاردین در گفت و گو با اساتید دانشگاه، ۱۰ اندیشه ای که مسیر تاریخ را عوض کردهاند، به بحث گذاشتهاند.
1 - افلاطون
فلسفه ی افلاطون
در گفت و گو با انجی هابز، استاد فلسفه در دانشگاه واردیک
افلاطون اعتقاد داشت که همه ی آدم ها میخواهند به سعادت برسند و فلسفه راهی است برای فهمیدن این که چطور میتوان سعادتمند شد. فلسفه ی او در زمان خودش نظم جدیدی را پیشنهاد میکرد. یکی از رادیکال ترین افکار او، برابر انگاشتن سعادت و خوشبختی با هارمونی درونی روان انسان هاست.
اگر به اشعار هومر و دیگر شاعران یونانی که قبل از او زندگی میکردند، نگاه کنید؛ متوجه میشوید که پیش از افلاطون، خوشبختی مساله ی بیرونی بود و نه ذهنی. افلاطون گفت که عدالت و فضیلت در حقیقت در باطن ماست و در روح ما جا دارد.
ایدهی او پس از آن توسط مسیحیان بسط داده شد که نتیجهاش مفهوم «آگاهی» بود. این ایده، یکی از مهمترین جریانات در تاریخ اخلاق و مذهب غرب است که تاثیر قابل توجهای بر گسترش مسیحیت گذاشت.
2 - گالیله
نظریه ی مرکزیت خورشید در جهان (کوپرنیکی)
در گفت و گو با رابرت مسی، عضو انجمن سلطنتی ستاره شناسی
اگرچه گالیله اولین کسی نبود که گفت زمین به دور خورشید میچرخد (حتا کوپرنیک هم اولین نفر نبود، طبق اسناد موجود، ستاره شناسی یونانی به نام آریستاکوس ۱۲۰۰ سال پیش از گالیله، این نظریه را مطرح کرده بود) اما کشف او به تئوری گردش زمین به دور خورشید، سندیت بخشید.
نظریه او پایههای اثباتی قدرتمندی داشت. او لکه های روی خورشید را کشف کرد و یکی از اولین افرادی بود که به وجود ماههایی در سیارهی مشتری پی برد.
این یافتهها نشان داد که زمین، تنها مرکز جهان نیست. او همچنین متوجه شد که کهکشان راه شیری، صرفاً یک مرکز تابش ندارد، بلکه متشکل از ستارگان متعددی است. اینها بزرگترین دستاوردهای عرصهی ستاره شناسی است. مهمترین کاری که گالیله انجام داد گشودن راه اندیشهی کنکاش علمی در ستارگان با تلسکوپ و توانایی دیدن چیزهایی است که با چشم غیر مسلح نمیتوان دید.
3 - ایزاک نیوتن
نظریه گرانش عمومی
در گفت و گو با مارتین ریز، پروفسور کیهان شناسی و فیزیک نجومی و استاد دانشگاه کمبریج
تئوری نیوتن، اولین سند برای اثبات این فرض بود که ریاضیات میتواند در فهم جهان طبیعی نقش داشته باشد.
حالا میتوانیم کسوف را از یک قرن قبل، پیش بینی کنیم چون نظم مدار سیارهها بسیار ساده است. اگر نیوتن نبود، شاید یک قرن یا بیشتر طول میکشید تا کسی پیدا شود و این نظریه را مطرح کند.
مفهوم نظم جهان (اینکه جهان تابع قواعد ریاضی است) در فرهنگ قرن هجدهم بسیار مهم بوده، نظریهی جاذبهی نیوتن هنوز هم اساس برنامه هایی است که هدف شان فرستادن کاوشگران فضایی به سیارههاست.
4 - رنه دکارت
میاندیشم، پس هستم
در گفت و گو با جان کاتینگهام، پروفسور رشتهی فلسفه در دانشگاه ریدینگ و همکار گروه «یاران دکارت» کمبریج
دکارت با اعلام «میاندیشم، پس هستم»، موضوع اندیشیدن را در موضوع اصلی کنکاش قرار داد. او به جای آغاز بحث وجودی از فیزیک و جهان طبیعت، به سراغ اهمیت اندیشهی فردی رفت و بین ذهن و ماده تفاوت قائل شد: محدوده ی علم که قابل اندازهگیری است و بخشی از واقعیت که نمیتوان آن را به علم تعمیم دارد. این بخش اندیشه و آگاهی نام دارد.
دکارت را به درستی پدر فلسفهی مدرن دانستهاند. دیدگاه او درباره ی اندیشه و آگاهی که آن را خارج از حوزهی علم قرار داد، ایده ی بسیار مهمی بود که هنوز هم به آن میپردازیم. تفکر دکارت، امکان مطالعهی جدی درباره ی ادراک و روانشناسی را فراهم آورد.
5 - آدام اسمیت
اقتصاد آزاد آدام اسمیت
در گفت و گو با جوزف استیگلیتز، برنده جایزهی نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۱
ایده ی بزرگ اقتصاد آدام اسمیت، یا یکی از لایههای آن، این بود که اگر افراد، شخصاً تمایل داشته باشند، توسط دست نامرئی به خیر عمومی میرسند. این نظریه، انقلابی در عرصههای اقتصادی بود. چون میگفت که برای تامین رفاه عمومی، نیازی به یک دیکتاتور خیرخواه نیست، بلکه فقط تجارت میتواند این هدف را محقق کند.
تئوری اسمیت زمینهساز تاچرسیم و ایدههایی است که بانک جهانی در اختیار کشورهای در حال توسعه قرار میدهد. همچنین در لابه لای سیاستهای بوش هم میتوان تاثیر افکار اسمیت را دید. اما نظریهی آدام اسمیت لایهی دومی هم دارد که فعالان اقتصاد آزاد کمتر دربارهاش حرف میزنند. این لایه از افکار اسمیت بر لزوم مداخلهی دولت ها در بعضی از زمینه ها تاکید میکند.
اگر چه ایدهی «دست نامرئی» حالا دیگر اعتبارش را از دست داده است، اما همچنان تاثیرات بد و خوب زیادی دارد. به کمک ایده ی اسمیت، ما قدرت تجارت را درک میکنیم اما کم رنگ شدن مرزهای تجارت، با هجوم سوبسیدهای کشاورزی به کشورهای در حال توسعه همراه بوده است که در نتیجهی آن، ظرفیت های کشاورزی در این کشورها نابوده شده و خط وقوع خشکسالی افزایش یافته است.
6 - مری ولستون کرافت
جنبش آزادی زنان
در گفت و گو با لین سگال، پروفسور روانشناسی و مطالعات جنسیتی در دانشگاه برکبک
«احقاق حقوق زنان» (۱۹۷۲) بسیار مهم است چون نشان میدهد که زن ها همیشه یک پای تفکر رادیکال و اندیشههای آزادیخواهانه بودهاند. مری ولستونکرافت، منتقد همه ی ایده هایی بود که به زعم او، مفاهیم زنانه را تحقیر میکرد.
تا پایان قرن نوزدهم، زنان درگیر رادیکالیسم ولستون کرافت بودند(او اعتقاد داشت که زنان هم مثل مردان باید زندگی آزادانه را انتخاب کنند.) اما ظهور موج دوم فیمینستی، تا دههی ۱۹۶۰ طول کشید تا زنان بار دیگر به اندیشههای ولستون کرافت باز گردند. سالهای زیادی طول کشید تا این ایده در کل جهان گسترش یابد.
ولی فکر میکنم اگر ولستونکرافت هم نبود، کس دیگری پیدا میشد که این ایده را مطرح کند. او نقش مهمی داشت اما در مورد این ایده خاص، معتقد نیستم که تک چهره ها مسیر تاریخ را عوض کردهاند.
7 - کارل مارکس
تحلیلِ مارکسیستی از کاپیتالیسم
در گفت و گو با تونی بن، نویسنده و سیاستمدار
این تحلیل مارکس، اهمیت زیادی دارد، چرا که توسعهی کاپیتالیسم در جهان مدرن را مورد مطالعه قرار داد. به گفتهی مارکس، تضاد اصلی در جهان بین نژادها و جنسیت ها اتفاق نمیافتد، بلکه تضاد اصلی بین ۹۵ درصد کسانی که ثروت جهان را تولید میکنند، با پنج درصدی است که مالک آن همه ثروت هستند.
تحلیل او دربارهی منشا قدرت، به وضوح نشان میدهد که مردمی که استثمار میشوند، خود در شکلگیری آن نقش دارند. او بهترین توضیح را درباره ی آن چه در زمان خودش در جریان بود ارایه داد، تحلیلی که حتا در مورد وضعیت امروز هم صادق است. اگرچه کاپیتالیسم امروز قویتر از هر زمانی است، اما مردم دارند میفهمند که منشاء قضیه کجاست.
برای مثال او به مردم کمک کرد که بفهمند آمریکا، برای به دست آوردن نفت به عراق حمله کرد. و قضاوت اخلاقی او را فراموش نکنید، هر کسی میتواند کتابی دربارهی کاپیتالیسم نوشته باشد، اما او گفت این اشتباه است. من فکر میکنم اندیشههای مارکس، ارتباط تنگاتنگی با دموکراسی دارد.
استالین با تحریف اندیشههای مارکس، به توجیه دیکتاتوری خود پرداخت. اما به خاطر آن نمیتوان مارکس را مقصر دانست. همانطور که تفتیش عقاید کلیساهای اسپانیا (در قرن نوزدهم) ربطی به عیسی مسیح ندارد، استالین هم قرابتی با مارکس ندارد.
8 - زیگموند فروید
نظریه ی ناخودآگاه
در گفت و گو با سوسی اورباک، روانکاو و پروفسور در رشتهی جامعه شناسی در مدرسهی اقتصاد لندن
فروید دربارهی این مساله تحقیق کرد که رفتار انسان، توسط ناخودآگاه شکل میگیرد و به واسطهی آن، فرد به سمت انجام اعمالی میرود که شاید در خود آگاه فرد لزومی بر انجامش نیست یا احساس نمیشود که خود فرد علاقهای به انجامش داشته باشد.
فروید، اولین کسی بود که گفت اگر به انسانها اجازه دهیم در یک محیطی حرف بزنند، در خوابها و لغزشهای زبانی خود چیزهایی را کشف میکنند که بسیار پیچیدهتر و مهمتر از ماجرایی است که دربارهاش صحبت میکنند.
او این فکر را مطرح کرد که ما میتوانیم در ارتباط با دیگران کنجکاو باشیم، او ارتباط شخصیت با ذهن خود و ذهن دیگران را موضوع مطالعه قرار داد. تقریباً هر چیزی که ما دربارهی داستانهای عاشقانه، هنر، فرهنگ، سینما، مشکلات جنسیتی میفهمیم، به نوعی لحظهی فرویدی ربط پیدا میکند، لحظهای که در آن ما متوجه میشویم که پیچیدهتر از چیزی هستیم که فکرش را میکنیم.
حالا همهی ما پسافرویدی هستیم. ما معتقدیم که احساسات، بخش انتقادی چیزی است که فرد را بر میانگیزاند. حالا دیگر تمام بحثهای مبتنی بر نژادپرستی بیاعتبار شدهاند.
9 - آلبرت انیشتین
نظریه نسبیت
در گفت و گو با پروفسور برایان کاکس
نظریهی انیشتین به طور کل جهان را تغییر داد. شاید در نگاه اول به چشم نیاید اما نسبیت، نظریه بسیار محکمی است. نظریه نسبیت میگوید همچنان که چیزی به نام زمان جهانی وجود ندارد و اگر در یک جای مشخص صدای تیک تیک ساعت را بشنوید، صدای تیک تیک در مکانی دیگر، سرعتی متفاوت دارد؛ بنابراین همه چیز غیرقطعی و مبهم است.
و البته این نظریه بنیاد همهی نظریههای مدرنی است که دربارهی عملکرد جهان ارایه شده است: مغناطیس، تراشههای سیلیکونی، ترانزیستورها و... همه نظریههایی است که بر پایهی نظریهی نسبیت مطرح شدهاند.
بدون نسبیت، ما نمیتوانیم نگاه مدرنی به جهانی که هم اکنون در آن زندگی میکنیم، داشته باشیم. برای مثال، سیستم جی پی اس (جهت یاب ماهوارهای) بسیار شگفتانگیز است، چون بر اساس اندازهگیری تاخیر زمانی بین حرکت ماشین شما و حرکت ماهوارهها برمدار خود، عمل میکند.
10 - تیم برنرزلی
وب جهانگستر
در گفت و گو با پروفسور جان ناوتون، استاد دانشگاه اوپن
در کمتر از دو دهه، فضای جهانی اینترنت از صفر به صدها و میلیارد صفحه (هیچکس نمیداند چقدر!) رسید و به هر فردی امکان داد که ناشر یا گوینده باشد. فضای جهانی اینترنت، موزهی لوور را به لپ تاپهای شما آورد و حفظ رازها و چیزهای محرمانه را بسیار بسیار دشوار ساخت.
تیم برنرزلی، کسی که در سالهای ۱۹۸۹-۹۰ به تنهایی فضای جهانی اینترنت را خلق کرد، گوتنبرگ زمان ماست. گوتنبرگ دستگاه چاپ با حروف متحرک را در سال ۱۴۵۵ اختراع کرد و به اصلاحطلبی دینی کمک کرد، اتوریتهی کلیسای کاتولیک را زیر سوال برد و امکان پیشرفت علوم مدرن را فراهم ساخت و جهان را شکل داد.
وب، فضا و دستاوردی مثالزدنی است. تلاش برای برآورد اهمیت بلند مدت وب مثل تلاش برای پیشبینی تاثیر اختراع دستگاه چاپ است. کافیست ۳۰۰ سال به عقب برگردیم تا اهمیت این دو را درک کنیم.
بن مایه :
+ رادیو زمانه، پور محسن
1 - افلاطون
در گفت و گو با انجی هابز، استاد فلسفه در دانشگاه واردیک
افلاطون اعتقاد داشت که همه ی آدم ها میخواهند به سعادت برسند و فلسفه راهی است برای فهمیدن این که چطور میتوان سعادتمند شد. فلسفه ی او در زمان خودش نظم جدیدی را پیشنهاد میکرد. یکی از رادیکال ترین افکار او، برابر انگاشتن سعادت و خوشبختی با هارمونی درونی روان انسان هاست.
اگر به اشعار هومر و دیگر شاعران یونانی که قبل از او زندگی میکردند، نگاه کنید؛ متوجه میشوید که پیش از افلاطون، خوشبختی مساله ی بیرونی بود و نه ذهنی. افلاطون گفت که عدالت و فضیلت در حقیقت در باطن ماست و در روح ما جا دارد.
ایدهی او پس از آن توسط مسیحیان بسط داده شد که نتیجهاش مفهوم «آگاهی» بود. این ایده، یکی از مهمترین جریانات در تاریخ اخلاق و مذهب غرب است که تاثیر قابل توجهای بر گسترش مسیحیت گذاشت.
2 - گالیله
در گفت و گو با رابرت مسی، عضو انجمن سلطنتی ستاره شناسی
اگرچه گالیله اولین کسی نبود که گفت زمین به دور خورشید میچرخد (حتا کوپرنیک هم اولین نفر نبود، طبق اسناد موجود، ستاره شناسی یونانی به نام آریستاکوس ۱۲۰۰ سال پیش از گالیله، این نظریه را مطرح کرده بود) اما کشف او به تئوری گردش زمین به دور خورشید، سندیت بخشید.
نظریه او پایههای اثباتی قدرتمندی داشت. او لکه های روی خورشید را کشف کرد و یکی از اولین افرادی بود که به وجود ماههایی در سیارهی مشتری پی برد.
این یافتهها نشان داد که زمین، تنها مرکز جهان نیست. او همچنین متوجه شد که کهکشان راه شیری، صرفاً یک مرکز تابش ندارد، بلکه متشکل از ستارگان متعددی است. اینها بزرگترین دستاوردهای عرصهی ستاره شناسی است. مهمترین کاری که گالیله انجام داد گشودن راه اندیشهی کنکاش علمی در ستارگان با تلسکوپ و توانایی دیدن چیزهایی است که با چشم غیر مسلح نمیتوان دید.
3 - ایزاک نیوتن
در گفت و گو با مارتین ریز، پروفسور کیهان شناسی و فیزیک نجومی و استاد دانشگاه کمبریج
تئوری نیوتن، اولین سند برای اثبات این فرض بود که ریاضیات میتواند در فهم جهان طبیعی نقش داشته باشد.
حالا میتوانیم کسوف را از یک قرن قبل، پیش بینی کنیم چون نظم مدار سیارهها بسیار ساده است. اگر نیوتن نبود، شاید یک قرن یا بیشتر طول میکشید تا کسی پیدا شود و این نظریه را مطرح کند.
مفهوم نظم جهان (اینکه جهان تابع قواعد ریاضی است) در فرهنگ قرن هجدهم بسیار مهم بوده، نظریهی جاذبهی نیوتن هنوز هم اساس برنامه هایی است که هدف شان فرستادن کاوشگران فضایی به سیارههاست.
4 - رنه دکارت
در گفت و گو با جان کاتینگهام، پروفسور رشتهی فلسفه در دانشگاه ریدینگ و همکار گروه «یاران دکارت» کمبریج
دکارت با اعلام «میاندیشم، پس هستم»، موضوع اندیشیدن را در موضوع اصلی کنکاش قرار داد. او به جای آغاز بحث وجودی از فیزیک و جهان طبیعت، به سراغ اهمیت اندیشهی فردی رفت و بین ذهن و ماده تفاوت قائل شد: محدوده ی علم که قابل اندازهگیری است و بخشی از واقعیت که نمیتوان آن را به علم تعمیم دارد. این بخش اندیشه و آگاهی نام دارد.
دکارت را به درستی پدر فلسفهی مدرن دانستهاند. دیدگاه او درباره ی اندیشه و آگاهی که آن را خارج از حوزهی علم قرار داد، ایده ی بسیار مهمی بود که هنوز هم به آن میپردازیم. تفکر دکارت، امکان مطالعهی جدی درباره ی ادراک و روانشناسی را فراهم آورد.
5 - آدام اسمیت
در گفت و گو با جوزف استیگلیتز، برنده جایزهی نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۱
ایده ی بزرگ اقتصاد آدام اسمیت، یا یکی از لایههای آن، این بود که اگر افراد، شخصاً تمایل داشته باشند، توسط دست نامرئی به خیر عمومی میرسند. این نظریه، انقلابی در عرصههای اقتصادی بود. چون میگفت که برای تامین رفاه عمومی، نیازی به یک دیکتاتور خیرخواه نیست، بلکه فقط تجارت میتواند این هدف را محقق کند.
تئوری اسمیت زمینهساز تاچرسیم و ایدههایی است که بانک جهانی در اختیار کشورهای در حال توسعه قرار میدهد. همچنین در لابه لای سیاستهای بوش هم میتوان تاثیر افکار اسمیت را دید. اما نظریهی آدام اسمیت لایهی دومی هم دارد که فعالان اقتصاد آزاد کمتر دربارهاش حرف میزنند. این لایه از افکار اسمیت بر لزوم مداخلهی دولت ها در بعضی از زمینه ها تاکید میکند.
اگر چه ایدهی «دست نامرئی» حالا دیگر اعتبارش را از دست داده است، اما همچنان تاثیرات بد و خوب زیادی دارد. به کمک ایده ی اسمیت، ما قدرت تجارت را درک میکنیم اما کم رنگ شدن مرزهای تجارت، با هجوم سوبسیدهای کشاورزی به کشورهای در حال توسعه همراه بوده است که در نتیجهی آن، ظرفیت های کشاورزی در این کشورها نابوده شده و خط وقوع خشکسالی افزایش یافته است.
6 - مری ولستون کرافت
در گفت و گو با لین سگال، پروفسور روانشناسی و مطالعات جنسیتی در دانشگاه برکبک
«احقاق حقوق زنان» (۱۹۷۲) بسیار مهم است چون نشان میدهد که زن ها همیشه یک پای تفکر رادیکال و اندیشههای آزادیخواهانه بودهاند. مری ولستونکرافت، منتقد همه ی ایده هایی بود که به زعم او، مفاهیم زنانه را تحقیر میکرد.
تا پایان قرن نوزدهم، زنان درگیر رادیکالیسم ولستون کرافت بودند(او اعتقاد داشت که زنان هم مثل مردان باید زندگی آزادانه را انتخاب کنند.) اما ظهور موج دوم فیمینستی، تا دههی ۱۹۶۰ طول کشید تا زنان بار دیگر به اندیشههای ولستون کرافت باز گردند. سالهای زیادی طول کشید تا این ایده در کل جهان گسترش یابد.
ولی فکر میکنم اگر ولستونکرافت هم نبود، کس دیگری پیدا میشد که این ایده را مطرح کند. او نقش مهمی داشت اما در مورد این ایده خاص، معتقد نیستم که تک چهره ها مسیر تاریخ را عوض کردهاند.
7 - کارل مارکس
در گفت و گو با تونی بن، نویسنده و سیاستمدار
این تحلیل مارکس، اهمیت زیادی دارد، چرا که توسعهی کاپیتالیسم در جهان مدرن را مورد مطالعه قرار داد. به گفتهی مارکس، تضاد اصلی در جهان بین نژادها و جنسیت ها اتفاق نمیافتد، بلکه تضاد اصلی بین ۹۵ درصد کسانی که ثروت جهان را تولید میکنند، با پنج درصدی است که مالک آن همه ثروت هستند.
تحلیل او دربارهی منشا قدرت، به وضوح نشان میدهد که مردمی که استثمار میشوند، خود در شکلگیری آن نقش دارند. او بهترین توضیح را درباره ی آن چه در زمان خودش در جریان بود ارایه داد، تحلیلی که حتا در مورد وضعیت امروز هم صادق است. اگرچه کاپیتالیسم امروز قویتر از هر زمانی است، اما مردم دارند میفهمند که منشاء قضیه کجاست.
برای مثال او به مردم کمک کرد که بفهمند آمریکا، برای به دست آوردن نفت به عراق حمله کرد. و قضاوت اخلاقی او را فراموش نکنید، هر کسی میتواند کتابی دربارهی کاپیتالیسم نوشته باشد، اما او گفت این اشتباه است. من فکر میکنم اندیشههای مارکس، ارتباط تنگاتنگی با دموکراسی دارد.
استالین با تحریف اندیشههای مارکس، به توجیه دیکتاتوری خود پرداخت. اما به خاطر آن نمیتوان مارکس را مقصر دانست. همانطور که تفتیش عقاید کلیساهای اسپانیا (در قرن نوزدهم) ربطی به عیسی مسیح ندارد، استالین هم قرابتی با مارکس ندارد.
8 - زیگموند فروید
در گفت و گو با سوسی اورباک، روانکاو و پروفسور در رشتهی جامعه شناسی در مدرسهی اقتصاد لندن
فروید دربارهی این مساله تحقیق کرد که رفتار انسان، توسط ناخودآگاه شکل میگیرد و به واسطهی آن، فرد به سمت انجام اعمالی میرود که شاید در خود آگاه فرد لزومی بر انجامش نیست یا احساس نمیشود که خود فرد علاقهای به انجامش داشته باشد.
فروید، اولین کسی بود که گفت اگر به انسانها اجازه دهیم در یک محیطی حرف بزنند، در خوابها و لغزشهای زبانی خود چیزهایی را کشف میکنند که بسیار پیچیدهتر و مهمتر از ماجرایی است که دربارهاش صحبت میکنند.
او این فکر را مطرح کرد که ما میتوانیم در ارتباط با دیگران کنجکاو باشیم، او ارتباط شخصیت با ذهن خود و ذهن دیگران را موضوع مطالعه قرار داد. تقریباً هر چیزی که ما دربارهی داستانهای عاشقانه، هنر، فرهنگ، سینما، مشکلات جنسیتی میفهمیم، به نوعی لحظهی فرویدی ربط پیدا میکند، لحظهای که در آن ما متوجه میشویم که پیچیدهتر از چیزی هستیم که فکرش را میکنیم.
حالا همهی ما پسافرویدی هستیم. ما معتقدیم که احساسات، بخش انتقادی چیزی است که فرد را بر میانگیزاند. حالا دیگر تمام بحثهای مبتنی بر نژادپرستی بیاعتبار شدهاند.
9 - آلبرت انیشتین
در گفت و گو با پروفسور برایان کاکس
نظریهی انیشتین به طور کل جهان را تغییر داد. شاید در نگاه اول به چشم نیاید اما نسبیت، نظریه بسیار محکمی است. نظریه نسبیت میگوید همچنان که چیزی به نام زمان جهانی وجود ندارد و اگر در یک جای مشخص صدای تیک تیک ساعت را بشنوید، صدای تیک تیک در مکانی دیگر، سرعتی متفاوت دارد؛ بنابراین همه چیز غیرقطعی و مبهم است.
و البته این نظریه بنیاد همهی نظریههای مدرنی است که دربارهی عملکرد جهان ارایه شده است: مغناطیس، تراشههای سیلیکونی، ترانزیستورها و... همه نظریههایی است که بر پایهی نظریهی نسبیت مطرح شدهاند.
بدون نسبیت، ما نمیتوانیم نگاه مدرنی به جهانی که هم اکنون در آن زندگی میکنیم، داشته باشیم. برای مثال، سیستم جی پی اس (جهت یاب ماهوارهای) بسیار شگفتانگیز است، چون بر اساس اندازهگیری تاخیر زمانی بین حرکت ماشین شما و حرکت ماهوارهها برمدار خود، عمل میکند.
10 - تیم برنرزلی
در گفت و گو با پروفسور جان ناوتون، استاد دانشگاه اوپن
در کمتر از دو دهه، فضای جهانی اینترنت از صفر به صدها و میلیارد صفحه (هیچکس نمیداند چقدر!) رسید و به هر فردی امکان داد که ناشر یا گوینده باشد. فضای جهانی اینترنت، موزهی لوور را به لپ تاپهای شما آورد و حفظ رازها و چیزهای محرمانه را بسیار بسیار دشوار ساخت.
تیم برنرزلی، کسی که در سالهای ۱۹۸۹-۹۰ به تنهایی فضای جهانی اینترنت را خلق کرد، گوتنبرگ زمان ماست. گوتنبرگ دستگاه چاپ با حروف متحرک را در سال ۱۴۵۵ اختراع کرد و به اصلاحطلبی دینی کمک کرد، اتوریتهی کلیسای کاتولیک را زیر سوال برد و امکان پیشرفت علوم مدرن را فراهم ساخت و جهان را شکل داد.
وب، فضا و دستاوردی مثالزدنی است. تلاش برای برآورد اهمیت بلند مدت وب مثل تلاش برای پیشبینی تاثیر اختراع دستگاه چاپ است. کافیست ۳۰۰ سال به عقب برگردیم تا اهمیت این دو را درک کنیم.
بن مایه :
+ رادیو زمانه، پور محسن