به علت فیلتر، آدرس سایت را عوض نمودم، آدرس جدید:
www.ForFreeIR1.blogspot.com

۱۳۸۵ شهریور ۲, پنجشنبه

بزرگترين تناقض فلسفی تازينامه

با مطالعه تازينامه و همچنين گذری در ميان متون مرجع و احکام اسلامی به تناقض آشکاری بر می خوريم که می توان از ان بعنوان بزرگترين تناقض فلسفی تازينامه ياد کرد. در همين راستا، ژول لابيوم J. Labeaume اسلام شناس قرن نوزدهم فرانسه در کتاب ارزنده "تجزيه تازينامه" ، به بيش از صد ايه مختلف اشاره می کند که پيرو ان، تمامی مسائل مربوط به انسان و جهان و کائنات از جمله اعمال و کردار انسان، تمامی سخنان و افکار، تولد و مرگ و بطبع طول عمر، احساسات درونی و ريزترين فعل و انفعالات مجموعه طبيعت و کهکشانها و حتی کوچکترينشان - همه و همه- توسط خداوند از پيش مشخص و تعيين شده و بطور دقيق در "لوح محفوظ" ثبت و نگهداری می شود. پس بدينسان، انسان عاری از قدرت تشخيص و انتخاب است.

اما در سوی ديگر، همين خداوند متعال در اياتی چند شديدن تهديد و تأکيد می کند که " انسان مسئول مستقيم اعمال خويش است و برای انانی که به راهی غير از انچه مقرر کرده ايم می روند اتشی سخت مهيا کرده ايم"(104 انعام، 15 جاثيه، 67 توبه، 51 اعراف، النجم 38 و 39(

و باز در کنار اين تناقض اشکار "يک بام و دو هوا"، می بينيم که در جای ديگر خداوند در اقدامی غير مترقبه اعلام می کند که "شيطان را مأمور گمراهی انسانها قرار داده است" (سبا؛ 21) در همين رابطه دکتر شجاع الدين شفا چنين متذکر می شود: " البته با همه گذشت قرون، هنوز بدين دو پرسش پاسخ قانع کننده ای داده نشده است که اگر خدا خودش به شيطان اجازه داده بود که مردمان را گمراه کند، گناه ادم و حوا که فريب اين شيطان را خوردند چه بود؟ و بفرض انهم که اين دو گناهکار بودند چرا بايد فرزندان نسل های بعدی انها بابت گناه اين پدر و مادر ساده لوح جواب پس بدهند؟".(تولدی ديگر؛ 388) حال با توجه و بر مبنای چنين چند گانگی هائی، چگونه می توان جايگاه "جبر" و "اختيار" را در فلسفه دين اسلام از هم تفکيک کرد؟!

اگر انسان "مختار" است، پس منظور از تأکيدهای مکرر تازينامه برای "از پيش تعيين شده بودن" همه چيز و وجود نوعی مرکز بايگانی بنام "لوح محفوظ" و اصولن "فلسفه تقدير" چيست؟ اگر انسان "اجبار" داشته و در حوزه ای غير اختياری می زيد، پس ديگر تدارک مکانهايي بنام "بهشت" و "جهنم" بمنظور پاداش و جزای اعمال انسان در چيست؟! و اصولن سنجش اعمال انسان بر چه مبنايي انجام می گردد و اين سنجش در حياتی کاملن مشخص و از پيش تعيين شده چه کاربردی دارد؟!

اين تضاد عميق سالهاست که از سوی منتقدين به پرسش گرفته شده، بدون انکه هيچيک از علمای مذهبی تا کنون توانسته باشد پا سخی درخور بدان بدهد. علمای مذهبی- خصوصن روشنفکران مذهبی- نيک می دانند که پاسخگويي به چنين پرسشی مستلزم ناديده گرفتن اصول اساسی و مسلم دين اسلام است- که طی ان دکانداری دين در هر جا به فراخور زمان حکمی از استين بيرون می اورد-، بنابراين انان با پيچاندن صورت مسئله و با طرح سئوالاتی ديگر به عوض جواب، عملن از پاسخگويي طفره می روند. اين شانه خالی کردن از پرسشهای خردگرايان و فرار از پاسخ دهی با مطرح کردن حکم کليشه ای "در کار خدا و رسولش مداخله نکنيد" به منظور به بن بست رساندن پرسش و خاموش کردن عقل نقاد پرسشگر، - با وجود ريشه ای کهن - تحقيقن نتوانسته و نخواهد توانست انسان خردگرا و کاوشگر را قانع کند، زيرا رشد علم در عصر حاضر و تکاپوی بی وقفه انسان در راه برون رفت از خيل مشگلاتی که بشر تاريخن بدان گرفتار امده، خودبخود اصول پوسيده مذهبی را به چالش جدی گرفته و نياز به شفافيت باورهای انسانی را دو چندان کرده است
.

۵ نظر:

ناشناس گفت...

1. اعتقادات هر کس برای خود محترم است به همین جهت کسی حق ندارد به اتقادان دیگران بی احترامی کند. به کار بردن لفظ حتاکانه تازی نامه نشاندهنده شخصیت و شعور نویسنده است.
2. اینکه تمام اعمال و رفتار، گذشته و آینده هر شخص در کتاب محفوظ ثب ت و ضبط باشد، با اختیار 100 درصد انسان هیچ تقابلی ندارد بلکه نشاندهنده علم بی کران خداوند بر تمامی زمانهاست، زمان برای ما که آفریده هستیم معنی دارد اما برای پروردگار که زمان و مکان بر او صدق نمی کند بی معنی است پس هر چه ما در آینده انجام بدهیم بر او کاملا واضح و رو شن است.
3. تفاوت انسان با موجودات دیگر در وجود تفکر و اختیار است، خداوند هرگز شیطان را مامور گمراهی انسانها نکرده بلکه او را تا روز قیامت آزاد گذارده است و او نیز تلاش می کند تا از مومنان هر چه می تواند به راه خطا بکشاند. اختیار انسان و فکر و شعور اوست که به او اختیار میدهد خدا را انتخاب کند یا شیطان را.
4. آدم ابوالبشر هم به اختیار به خطا رفته لیکن گناهکار است.
5. فرزندان آدم هرگز بخواطر گناه او مجازات نشده اند، مگر اینکه ما خودمان را بی جهت مستحق بهشت بدانیم که خداوند ما را از آن دور کرده باشد. ما همانجایی به دنیا آمده و زندگی می کنیم که اجداد ما زندگی کرده اند.
این مسائل مسائل کوچک و پیش پا افتاده ایست که نویسنده هرگز نخواهد توانست با طرح آنها دین بزرگ اسلام را به چالش بکشاند.

علی گفت...

1- شما به عنوان یک مسلمان بت و بت پرستان را چگونه مخاطب قرار می دهید؟ اگر برای احترام به اعتقادات بت پرستان، بت های آن ها را خدا بنامید من نیز تازی نامه را قرآن می نامم.
2- وقتی خداوند از گذشته، حال و آینده ی هر شخص باخبر است و اعمال گذشته، حال و آینده ی ما را در کتاب محفوظ و ثبت نموده است پس دیگر آزمایش انسان چه معنایی دارد؟ اگر خداوند قبل از خلقت من بداند که من به جهنم می روم یا بهشت پس من بعد از خلقت چه اختیاری دارم؟ از قبل سرنوشت من مشخص و معلوم و ثبت است. این چگونه اختیاریست؟!
3- آیه ی 21 سوره سبا "و او (شيطان‏) را بر آنان سلطه‏ اى نبود، مگر آنكه سرانجام كسى را كه به آخرت ايمان دارد، از كسى كه از آن شك دارد، باز شناسانيم‏، و پروردگارت بر همه چيز نگهبان است‏. " شیطان بر انسان سلطه نداشته است ولی خداوند به او این اختیار را می دهد.
4- آدم و هوا خطا کردند، و مجازات آن ها خروج از بهشت و آمدن به زمین بود.
5- گناه فرزندان آن ها چه بود؟ فرزندان آن ها به کدامین گناه از بهشت رانده شدند؟ چرا باید میلیاردها انسان بخاطر ساده لوحی آدم و هوا مجازات شوند؟

سید حسام میرنظامی گفت...

1. قرآن اسم خاص است پس تغییر دادن آن فقط میتواند جنبه بی احترامی و حتاکی داشته باشد.
2. در متن نوشتم که دانش خدا بر اعمال ما دلیل بر این نیست که ما از خود اختیار نداریم دلیل بر علم خدا بر تمامی زمانهاست. این به هیچ عنوان اختیار را از کسی سلب نمینماید.
3.این آیه کاملا واضح و روشن ابراز میدارد که شیطان را بر انسان اختیاری نیست مگر اینکه انسان خود بخواهد به سمت شیطان برود. من کاملا متعجب هستم چطور از ایه به این روشنی چنین استنباطی دارید.
4.
5. فرزندان آدم گماهی مرتکب نشدند، مجازاتی را هم متحمل نشدند. مگر اینکه بیهوده هر انسانی را مستحق بهشت بدانیم و خروج آنها از بهشت را مجازات. ما همانجایی بدنیا آمده و زندگی کردیم که پدرانمان
شما که ادعای روشنفکری دارید و تعقل گرا هستید باید لااقل یک بار پاسخ مرا میخواندید به آن فکر میکردید ولااقل با دلایل منطقی جدید پاسخ میگفتید نه اینکه مجدد همان سوالها را مطرح کنید.
خدا همه ما را به راه راست هدایت کند.

علی گفت...

‏1) من در حال حاظر معتقدم که قرآن نوشته ی اعراب است، پس آن را تازی نامه می ‏خوانم.‏

‏2) من چگونه اختیار دارم وقتی قبل از خلقت من، حال و آینده ی من ثبت و ضبط شده ‏است؟ اگر من دارای اختیار باشم و بخواهم سرنوشت خود را تغییر دهم( فرض بر اینکه ‏برای من جهنم ثبت شده است و می خواهم خود را اهل بهشت نمایم)، خداوند علیم ‏می بایست از قبل این تحول را در زندگی من می دانسته. پس باید از ابتدا برای من ‏بهشت ثبت می شد نه جهنم! که با علیم بودن خدا در تضاد است مگر اینکه من نتوانم ‏حال و آینده ی خود را در آن لوح تغییر دهم، که در این صورت من موجودی مختار نیستم.‏

‏3) خداوند خود به شیطان این اجازه را داده تا انسان را گمراه کند. "شیطان را بر آنان ‏سلطه نبود " یعنی در گذشته سلطه نداشته ولی خداوند این سلطه را به شیطان می ‏دهد. علت این کار در ادامه ی آیه آمده است. "مگر آنکه سرانجام کسی که به آخرت ‏ایمان دارد، از کسی که از آن شک دارد، باز شناسانیم " علت را شناساندن (شناسانیم، ‏شناساندن برای خدا) افرادی که آخرت را قبول دارند از کسانی که آن را نهی می کنند ‏معرفی می کند. این علت خود با علیم بودن خداوند در تضاد است!‏

‏4و 5) شما به این نکته توجه نمی کنید که مجازات آدم و هوا رانده شدن از بهشت و ‏تبعید به زمین بود. شما می گویید چون پدران ما در زمین بدنیا و زندگی کرده اند، پس ما ‏نیز همان جا زندگی می کنیم و این عذاب نیست، پس تکلیف فرزندان آدم و هوا چه می ‏شود که پدر و مادر آنها در بهشت بوده اند! ‏
دوست گرامی اگر زوجی در یکی از مناطق خوش آب و هوای زمین زندگی کنند و بخاطر ‏تخطی کردن از قوانین به یکی از بیابان های خشک و سوزان تبعید شوند، پس از مدتی ‏این زوج بخشوده و بازگردانده شوند ولی فرزندان آن ها در همان بیابان بی آب و علف ‏زندگی کنند. آیا این گونه زندگی کردن لایق فرزندان آن ها ست؟ آیا فرزندان آنها باید خود ‏را مستحق بیابان بدانند در حالی که خطا کاران بخشوده شده اند؟

ناشناس گفت...

آقای ناشناس!
شما که خویش را برای این دین از نظر خودتان محترم به فریاد و وااسلاما می اندازید،
اگر که آنقدر سواد دارید و یا مانند من عمرتان را به پای احکام اسلامی و در منابر دینی سر کرده اید، که هرگز نیز چنین با سواد نیستید!
تنها و تنها به سراغ افتضاح شهوات و تمایلات نفسانی پیامبر عظیم الشان ما مسلمانان بروید که حتی با وجود کهولت سن نیز دست از خانم بازی هایشان بر نمی داشتند و تا آخر عمر حامی بسیار توانایی همچون پروردگار عالم را داشتند که در هر دم منتظر بودند تا هر زن شوهر داری را بر ایشان حلال نمایند.
می توانید به سوره های مبارکه ی تحریم - احزاب و نساء در تازینامه مراجعه فرمایید تا اگر غیرت یک مرد همسر دار را در سر خود دارید، کمی آشفته شوید و در خلوت خود برایش جوابی بیابید تا خود را برای لحظه ای بیشتر قانع نمایید.
شهوترانی های پیامبر بزرگ اسلام را هرگز و هرگز هیچ پیامبری نداشته است.
جالب اینکه من جوان مجرد بایستی که کسی را در شرافت و ناموس داری خود الگو بدانم که نه از عایشه 6 یا 9 ساله چشم پوشی می کرد و نه از زینب همسر زید! و نه از زنان شوهر داری که در جنگ به غنیمت گرفته شده بودند!
آقای ناشناس!
اگر شما می پذیرید که من با شما بجنگم و در آخر زن تو را اسیر خود کرده و شب را باوی همبستر شوم! من نیز آیه آیه تازینامه را بجز سوره های قیامت و حج و مانند آن بی درنگ خواهم پذیرفت.