"از خدا خواستن شجاعت است ، بدهد نعمت است ندهد حکمت ."
از اینگونه توجیهات و سفسطه ها در ادیان و مذاهب به وفور یافت می شود. توجیهاتی که حتی اجازه اندیشیدن را از پیروانش گرفته و آنها را به تبعیت بی چون چرا ملزم می دارد . باورهایی که به "پیرو" شدن هر چه بیشتر پیروانش منجر شده و تبعیتی بی چون و چرا تحت هر شرایطی را تبلیغ می کند .
براستی با چنین توجیهی چه تفاوتی میان خدای مورد ادعا با چوبی بی جان است ؟ چرا که تنها با تعویض کلمات می توان گفت " از این چوب خواستن شجاعت است بدهد نعمت است ندهد حکمت. " و هرگاه نعمتی بدست آمد آن را مدیون تکه چوب دانست و در صورتیکه محقق نشد بر حساب حکمت آن گمارد . بت پرستان دیروز نیز با چنین توجیهاتی سنگ و چوب می پرستیدند و تمام وقایع را توجیه به منتسب بودن از سوی بت های خود می نمودند ، همانگونه که رفتار آنان امروزه از نظر خداپرستان غیرمنطقی و جهالت محسوب می شود و بت پرستان به عدم تفکر و اندیشه متهم می شوند ، به همانگونه خود نیز متهم به چنین رفتاری هستند . اگر کمی منطقی و به دور از احساسات و تعصب از بالا به قضیه نگاه کنیم ، واقعا چه تفاوتی بین این دو رفتار مشاهده می شود ؟
این سبک باورها قالبی از پیش آماده برای توجیه واقعیت ها فراهم می کند .
مثالهای فراوانی در این زمینه وجود دارد . اصولا تمامی مذاهب سراسر مملو از چنین توجیهاتی هستند ، مثلا :
- انسان معتقدی که در آخر عمر خود در رفاه و آسایش است : خدا پاداش خوب بودن و اطاعتش را به او عطا کرده و اکنون در آخر عمر در آسایش به سر می برد.
- انسان معتقدی که در آخر عمر خود دچار گرفتاری می شود : خداوند این موضوع را کفاره گناهان کوچک او قرار داده تا تمام گناهانش در همین دنیا جبران شده و در آخرت راحت و آسوده باشد.
- انسان غیر معتقدی که در آخر عمر خود در رفاه و آسایش است : خداوند او را به حال خود رها کرده و می خواهد با این کار به او فرصت دهد تا هر چه می تواند به گناه پرداخته تا در آخرت او را عذاب کند.
- انسان غیر معتقدی که در آخر عمر خود دچار گرفتاری می شود : گناهانی که عمری مرتکب شده ، امروز دامان او را گرفته و او را به این روز کشانده است .
براستی چه اسمی به جز توجیه می توان بر چنین قالب هایی گذاشت ؟
سکه ای را به بالا پرتاب می کنید . دو احتمال وجود دارد، یا شیر و یا خط خواهد آمد. در صورتیکه فردی ادعا کند اگر شیر آمد خواست من بوده است و اگر خط آمد باز هم خواست من بوده که شیر نیاید به او چه می گویید . به هر حال حرف او درست از آب درخواهد آمد . یا با این جمله او را باور کرده و به او ایمان می آورید ؟
مذاهب با ایجاد قالب هایی آماده به توجیه واقعیات پرداخته و آنها را طبق میل خود جهت دهی می کنند. رسوب چنین باورهایی در ذهن انسان ، وی را از منطق دور کرده و چشم او را به حقیقت خواهد بست .
نوشته شده توسط یاسر کمالی نژاد، از وبلاگ
دست نوشته.