«تیغ کیهان در دریدن اعتماد مردم به اصلاحطلبان را کندتر از آن دیدم که نیازی به در افتادن با کیهان باشد اما اکنون که حد گذراندهاید و از آن بدتر افزون بر من، یارانم را نیز متهم ساخته اید چاره ای جز آن ندیدم که با شخص شما یک بار برای همیشه سخن بگویم و حجت تمام کنم تا بدانید که این بار نه با سعیدی سیرجانی [بیپناه] که با مهدی کروبی سخن میگویید که کارنامه نیم قرن مبارزه سیاسی او و پدرش و خانوادهاش در راه انقلاب و نظام روشن است.»
«البته میدانم که در این دیار از سعیدی سیرجانی [نویسنده آزاده] تا دوست حضرتعالی سعید امامی، همه از هر نوع بشر در معرض نیش قلم و قربانی بهتان شما هستند.»
«پس از انقلاب اسلامی برخی افراد که سابقه وابستگی به گروههای ضدانقلاب را داشتند لباس مطبوعاتی میپوشند و با تلون و نفوذ در برخی مطبوعات (که به بیتالمال متکی هستند) به یاران امام و انقلاب توهین میکنند. روزی دگراندیشان و روشنفکران، دگر روز چهره های ملی و مذهبی، گاهی بزرگان اقوام و مذاهب و مکاتب مسلمان و جایی حتی بیت امام خمینی و نوه محترم وی را هتک حرمت میکنند. بدین ترتیب گویی کیهان به پایگاه ترویج خشونت و تفرقه و فرقهگرایی تبدیل شده است.»
* * * * * * * * * * * * *
مديرمسوول محترم روزنامه كيهان
با سلام وفق قانون مطبوعات اين جوابيه را در روزنامه كيهان منتشر فرماييد .
با تشكر
مهدي كروبي
بسماللهالرحمنالرحيم
و قل اعوذ بك من همزات الشياطين (مومنون، 97 )
آقاي حسين شريعتمداري
مديرمسئول روزنامه كيهان
سلام عليكم
طبق عادت مألوف و سنت مسبوق آن جريده، در روزنامه روز چهارشنبه، نهم ارديبهشت ماه 1388، با نگارش دو متن مستقل اما مرتبط، يكي به زبان لودگي و ديگري به زبان امنيتي اين بار عليه اينجانب، مهدي كروبي، به تهمت و هتك حرمت روي آوردهايد و دوستان و ياران مرا هم بينصيب نساختهايد، بلكه در پردهدري، درهاي تازه گشودهايد و همگان را نه در مقام روزنامهنويس، كه در جايگاه يك مقام امنيتي، به وابستگي به رژيم صهيونيستي متهم كردهايد. وااسفا كه در جمهوري اسلامي، اين نظام برآمده از خون شهدا، قلم به دست كسي افتاده كه در جايگاه نمايندگي رهبري در معظمترين مؤسسه مطبوعاتي حكومتي نه تنها از مشي رهبري پيروي نميكند، بلكه با سوءاستفاده از موقعيت شغلي خويش و جايگاهي كه در مقام بهرهمندي از اموال عمومي دارد، بنگاه دروغپراكني راه انداخته و پس از عمري در پوستين خلق افتادن و نقش پراوداي ايراني را بازي كردن و هتك حرمت مراجع عظام تقليد و روشنفكران برجسته ديني و مديران خادم ملت، اكنون به سراغ فردي آمده كه هرگز داعي دفاع از خويش نداشته و همواره كوشش كرده آبروي ريختهشده افراد و حق ناحق شده اشخاص را با وساطت و ميانجيگري و ميانداري و ميانهروي و ريش سفيدي به آنان بازگرداند و همواره با اين روش از جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي و راه امام پاسداري كرده است.
اكنون اما نوبت به خود من رسيده است كه از عنايات و كنايات «كيهان» بيبهره نمانم و بدانم كه اين بنگاه دروغپراكني از تحريف مواضع مهدي كروبي نااميد شده به توهين روي آورده است. بارها از تحريف «كيهان» در عبارات و كلمات منسوب به خويش گذشت كردم چراكه تيغ «كيهان» در دريدن اعتماد مردم به اصلاحطلبان را كندتر از آن ديدم كه نيازي به در افتادن با «كيهان» باشد اما اكنون كه حد گذراندهايد و از آن بدتر، افزون بر من، يارانم را نيز متهم ساختهايد، چارهاي جز آن نديدم كه با شخص شما، يك بار براي هميشه سخن بگويم و حجت تمام كنم تا بدانيد كه اين بار، نه با سعيدي سيرجاني كه با مهدي كروبي سخن ميگوييد كه كارنامه نيم قرن مبارزه سياسي او و پدرش و خانوادهاش در راه انقلاب و نظام، روشن است. البته ميدانم كه در اين ديار، از سعيدي سيرجاني تا دوست حضرتعالي، سعيد امامي، همه از هر نوع بشر در معرض نيش قلم و قرباني بهتان شما هستند.
سخن گفتن از خويش، در فرهنگ عرفاني و اخلاقي ايرانيان مذموم است اما اسوه ما امام علي(ع) است كه در زمانه نامرداني ميزيست كه ـ العياذ بالله ـ اسلام و ايمان و نماز او را زير سؤال بردند و آن امام، شرمسار از عصري شد كه در آن، او را با معاويةبنابيسفيان قياس ميكردند. پس به فرياد درآمد و از سابقه خود در اسلام و ياري پيامبر اسلام و جنگاوري در جبهه حق گفت. امروز هم همان روز است كه افرادي چون شما با بيانصافي تمام سوابق فرزندان ايران و ياران امام را زير سؤال ميبريد و كسي را ياراي هماوردي با شما نيست كه اگر هست، چون شمشير علي در نيام و چون زبان آن حضرت در كام است. من اما زبان در كام نميگيرم و از ياد نميبرم جفايي كه شما در حق مراجع محترم تقليد و روشنفكران مسلمان و حتي دگرانديشان كردهايد. كيست كه سابقه و رابطه مرا با برخي از فقها و مجتهدين نداند و از اين واقعيت غافل باشد كه در مرزبندي با آن بزرگان و ترجيح امام عزيز بر آن علما از سابقون بودم؛ اما آيا اين مجوزي است كه بر هتك حرمت ايشان از سوي «كيهان» سكوت كنم؟
كيست كه فاصله مرا (به خصوص در سالهاي آغاز تأسيس جمهوري اسلامي) با برخي از روشنفكران ملي و مذهبي نداند و به ياد نياورد كه در ترجيح خط امام بر خطها و جناحهاي ديگر، لحظهاي ترديد نداشتم؛ اما آيا اين دليلي است كه بر هتك حيثيت بزرگاني چون مرحوم مهندس بازرگان ـ كه در تدين او شكي نبود ـ چشم ببندم؟ آيا مكتب همان امام و ميراث همان اسلام نبايد سبب شود كه اين همه ظلم و جفا را ناديده نگيريم وقتي كه مديران «كيهان» همسو با تهيهكنندگان برنامههايي چون «هويت»، به نويسندگان و روشنفكران اين سرزمين چون مرحوم دكتر عبدالحسين زرينكوب و مرحوم دكتر عباس زرياب خويي توهين ميكردند؟ آيا امروز همان كلام اميرمؤمنان نبايد سرلوحه ما باشد كه «اگر مسلماني از خبر تعرض به زني يهودي بميرد، بر او حرجي نيست»؟
آقاي شريعتمداري؛
شما بر مبناي كدام دانش فقهي و حوزوي، متعرض محتواي اعلاميه من درباره ضرورت اصلاح قانون مجازات افراد زير 18 سال ميشويد؟
شما در كدام مدرسه و مكتب و دانشكده، درس فقه و حقوق و علم دين آموختهايد؟ مسأله اعدام افراد زير 18 سال، مسألهاي فقهي و حقوقي است كه فقها و حقوقدانان بايد درباره آن نظر دهند و البته هر نظري در اينباره ميتواند مورد نقد علمي هم قرار گيرد نه اينكه مايه لودگي و فحاشي به نام طنزپردازي شود.
در فقه اسلامي، هيچ ترديدي در اصل قصاص نفس در مورد قتل عمد وجود ندارد مگر آنكه صاحبان حق از آن بگذرند. اما بر مبناي همين فقه، كودكان از مجازات اعدام، مستثني هستند. تنها بحث و اختلاف نظر درباره افراد كم سن و سال كه در اصطلاح فقهي و حقوقي غيرمكلفين، غيربالغين و يا «صبي» و كودك ناميده ميشوند اختلاف از نظر ميزان سن آنهاست.
اين مطلب، مورد اتفاق همه فقهاي اسلام است كه «صبي»، يعني كودك، در صورت ارتكاب قتل عمد، محكوم به قصاص نفس و اعدام نميشود، بلكه «عاقله» يعني خويشاوند و خاندان وي، ديه مقتول را ميپردازند. ليكن چون اخبار و احاديث مربوط به اين موضوع هم تعدادشان اندك و هم مضمونشان متفاوت است، موجب اختلاف نظر در مفهوم و مصداق كودك و صبي گرديده است كه آيا منظور از صبي و كودك كيست. برخي فقها با استناد به برخي از احاديث گفتهاند منظور از آن افراد زير 15 سال است. برخي روايات به ميزان رشد جسمي فرد مورد نظر اشاره و تأكيد نمودهاند و نه به مقدار سن او و حتي قيد وجب راجع به قد وي ذكر شده است. در برخي فتواها به نشانهها و علایمي از رشد جسمي و جنسي فرد مورد نظر اشاره شده است. نظر ديگر اين است كه بلوغ و كمال فرد تابع شرايط اقليمي و آب و هوايي است و سن بلوغ افراد در مناطق حاره و بارده متفاوت است و مصداق صبي و كودك عليالاغلب افراد زير هجده سال است و نه پانزده سال.
بر اساس اين واقعيت است كه قوه قضائيه كشور ما تحت رياست فقيهي مطلق و مجتهدي كامل نيز بخشنامههايي را مبني بر منع اعدام افراد زير هجده به قضات فرستاده و اخيرا پيشنويس لايحهاي را در اينباره جهت تصويب، تقديم مجلس آماده نموده است و من هم به عنوان يك روحاني، نظرم اين است كه در شرايط اقليمي ما، كودكان در سنين بالاتر از پانزده سال، به بلوغ و رشد همه جانبه ميرسند و مسأله آغاز انجام اعمال عبادت با مسائل كيفري فرق دارد و لازم است كه قانوني در اين باره تصويب و از اعدام افراد زير هجده سال جلوگيري شود. آيا به نظر شما كيهاننشينان، اين ديدگاه امثال بنده و قوه قضائيه، ارتباطي به صهيونيسم دارد و آيا شما طرفدار اعدام افراد زير هجده سال هستيد و معتقديد اگر كسي مانند شما فكر نكند، از عوامل صهيونيسم است؟! آيا صهيونيستها از اينكه در ايران افراد زير 18 سال را اعدام كنند و بتوانند عليه جمهوري اسلامي تبليغ كنند، راضيترند يا اينكه يك روحاني علاقهمند به نظام و يار امام، خواستار لغو اين مجازاتها شود؟ مگر خداوند متعال در قرآن مجيد نفرموده است اگر فردي را به ناحق بكشند، مانند اين است كه همه انسانها را كشتهاند و اگر كسي را از مرگ ناحق نجات دهند، مثل اين است كه همه انسانها را نجات دادهاند؟ ما كي ميخواهيم به اين آيات رحمت الهي عمل نموده و از خشونت دوري كنيم؟ شما چرا و چگونه به خودتان اجازه ميدهيد كه به افراد مؤمن و مسلمان برچسب نامسلماني و صهيونيسم بزنيد، مگر شما چه كارهايد و چه جايگاهي داريد؟
در گذشته بسياري از مسائل بوده كه واجب يا حرام بوده ولي با تحقيقات جديد و فتواي علما غيرواجب و يا حلال شده است. مثل احكام بئر و كشيدن آب آلوده به نجاست چاه و نيز مانند ماهيهاي خاوياري كه تا انقلاب حرام بود، بعد از انقلاب با فتواي امام و برخي ديگر از مراجع، حليت آن اعلام شد و نيز مانند مسأله مهم حق رأي زنان كه قبل از انقلاب يكي از محورهاي اعتراض علما بود ولي بعد از انقلاب، زنان هم حق رأي دادن و هم حق نامزد شدن در انتخابات را پيدا كردند. پس ماهيت متكامل فقه و پويايي آن، هرگز با اين بضاعت علمي شما نميتواند مورد ترديد باشد و در واقع دليل بر آشفتگي شما از اين اعلاميه نيست. آنچه علت پردهدري شماست، ترس از انتخابات آينده است كه شما در فرآيند اين انتخابات، «كيهان» را به ارگان نامزدي خاص بدل كردهايد و به نام انتشار اخبار دولت، به تريبون رئيس دولت تبديل شدهايد و آرزوي تمديد اين دوره را در سر ميپرورانيد و برخلاف مشي رهبري، روزنامهاي كه از اموال عمومي است را به ارگان فردي تبديل كردهايد و با مشاهده اقبال مردمي در صف مقابل، آشفته خاطر ميشويد و چنين بيتابانه عنان از كف ميدهيد و دشنام ميدهيد.
شگفتا كه در رژيم شاه، اعضاي سابق حزب توده، رستاخيزي و ساواكي ميشدند و به شكنجه و آزار مبارزان انقلابي و زندانيان سياسي ميپرداختند و پس از انقلاب اسلامي برخي افراد كه سابقه وابستگي به گروههاي ضدانقلاب را داشتند، لباس مطبوعاتي ميپوشند و با تلون و نفوذ در برخي مطبوعات (كه به بيتالمال متكي هستند) به ياران امام و انقلاب توهين ميكنند. روزي دگرانديشان و روشنفكران، دگر روز چهرههاي ملي و مذهبي، گاهي بزرگان اقوام و مذاهب و مكاتب مسلمان و جايي حتي بيت امام خميني و نوه محترم وي را هتك حرمت ميكنند. بدين ترتيب گويي «كيهان» به پايگاه ترويج خشونت و تفرقه و فرقهگرايي تبديل شده است.
شما با اين شيوه، ريشه در كدام راه داريد؟ آيا راه امام و رهبري و اسلام رحماني فرسنگها از بيراهه شما دور نيست؟ آيا از آن زنان مؤمنهاي كه با نگارش اخبار كذب و مقالات دروغ در «كيهان» حريمشان را شكستهايد و در برخي پروندههاي شبهقضائي براي ايشان پاپوش دوختهايد، حلاليت طلبيدهايد؟ آيا روي ديدار با ارواح طيبه علما و فقهايي كه بدانها توهين كردهايد را داريد؟
انتخابات رياستجمهوري 22 خرداد 88، آزمون ملي ايرانيان است. هر كس كه بتواند خدمتگزار ملت باشد، از حق ثبت نام در اين انتخابات برخوردار است و تاكنون نيز چهار نفر بيشتر اعلام آمادگي نكردهاند. قانون هم وظيفه همه نهادها را روشن كرده است. روزنامه «كيهان» به عنوان بخشي از بيتالمال بايد طبق قانون، تابع سنتي باشد كه اموال عمومي تابع آن هستند و آن، بيطرفي است. چرا «كيهان» هر روز عليه دو نامزد انتخابات 22 خرداد ـ كه هر دو يار امام بودهاند ـ پردهدري ميكند و براي نامزد سوم، سينهدراني؟ روزنامه «كيهان» به چه حقي هر روز عليه مهندس ميرحسين موسوي و اينجانب، مقاله و خبر مينويسد و جعل ميكند و تهديد ميكند كه مراجع صلاحيتدار به حسابم ميرسند؟ مگر شما وكيل مدافع آن مراجع يا مأمور مخفي آنها هستيد كه اينگونه از عالم غيب خبر ميدهيد؟
آقاي شريعتمداري؛
درست است كه در انتخابات سال 1384، حق خود را پايمال يافتم، اما اين شب انتخابات از آن شبها نيست كه هنوز نيمه شب فرا نرسيده و صفحه روزنامه «كيهان» به ساعت 10 شب نرسيده و صندوق رأي جمع نشده و شمرده نشده باشد و شما در تيتر اول روز بعد، خبر از رتبهبندي نامزدها بدهيد و نفر اول و دوم و سوم را تعيين كنيد و سوداي سونامي احمدينژاد سر دهيد. در اين چهار ساله كه روزنامه «اعتماد ملي» را منتشر كردهام دقيقا ميدانم كه صفحه اول روزنامه، چه زمان بسته ميشود و اخبار غيبي، چگونه به مديرمسئول ميرسد.
مرا به بيسوادي متهم كردهايد. نميدانم شما در كدام مدرسه و دانشكده و حوزه درس خواندهايد. اما از شما با آن آرشيو غني اطلاعاتي و امنيتي در مؤسسه «كيهان» (كه در آن، ابعاد زندگي همه افراد مورد نظرتان مضبوط است) بعيد است كه ندانيد و نتوانيد پوشه مربوط به اينجانب را بيابيد تا بفهميد كه مهدي كروبي، دانشآموخته دانشگاه تهران پيش از انقلاب اسلامي بوده و افتخار كسب اجازات علمي و اجتهادي متعدد از مراجع معظم تقليد و اساتيد كهنسال حوزه علميه قم و تهران را در كارنامه خود دارد. مگر آنكه بگوييد اين مدارك را هم ديدهايد و براي آن اساتيد نيز احترامي قائل نيستيد و اين البته خود عذر بدتر از گناه است كه به مقام امامت امت و رهبري انقلاب اسلامي، امام خميني، اهانت ميكنيد كه به فرد به زعم شما بيسوادي چون من، اين همه احكام متعدد دادهاند.
ياران مرا نفوذي نام نهادهايد. در ميان ياران من به جز افراد خدوم، بسياري از ياران و نزديكان امام عزيز حاضرند. نميدانم شما در عمر خويش اصلا امام را از نزديك ديدهايد يا نه؟
برنامه شما تلاش براي اختلاف افكندن ميان من و يارانم است تا با اتهامات واهي از قبيل اتصاف به صهيونيسم از پيگيري حقوق شهروندان و اصلاح قواعد حكمراني منصرف شويم. اما بدانيد اين اهداف نه انتخاباتي كه ذاتي من در زندگي است و شهادت ميدهم كه هيچ حرفي را نميزنم مگر آنكه بدان از عمق جان باور داشته باشم و هيچ تصميمي را نميگيرم مگر آنكه مشورت كرده باشم. پس بدانيد كه هم ميخوانم و هم مينويسم به خصوص روزنامه «كيهان» را كه در دوره حضرتعالي كارنامهاي سياه در توهين به نخبگان را از خود بر جاي نهاده است.
آقاي شريعتمداري؛
در پايان به شما تذكر ميدهم و نصيحت ميكنم كه به خود آييد و حد نگه داريد و اجازه دهيد ملت از حق انتخاب خود بدون تلقين و تخريب بهره ببرند.
فاعتبروا يا اولوالالباب و السلام علي من اتبع الهدي
مهدي كروبي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر